سابقه دایرهالمعارف نویسی به قرنهای اولیه اسلام برمیگردد، دایرهالمعارف از نظر معنا مترادف با «موسوعه»، «جامع العلوم»، «دانشنامه» و «محیط المعارف» است. اینگونه کتابها بخش وسیعی از علوم و معارف و دانش بشری را فرامیگیرند.
دایره المعارف که غالبا به ترتیب الفبا است از کاه تا کهکشان را دربرداشته و ذیل مدخلهای متنوع و پراکنده با مقالات کوتاه یا بلند اصطلاحات علوم مختلف، عالمان و شخصیتهای مهم تاریخ و زمانها و مکانهای صاحب نام را معرفی میکند.
بعضی از این دایرهالمعارفها عمومی بوده و بعضی از آنها چون دائرهالمعارف علومعقلی یا دایرهالمعارف فقه اختصاص به یک علم خاص داشته اما همه اطلاعات مربوطه به آن موضوع را مورد بحث قرار دادهاند.
تعریف دقیق و جامع دایرهالمعارف و نیز سابقه تاریخی دایرهالمعارف نویسی و بیان انواع آنها خود احتیاج به مقالهای بلند دامن دارد که فعلا از عهده این مقال خارج است. برخی از دایرهالمعارفها عبارتند از:
رسائل اخوان الصفا، احصاء العلوم فارابی، شفاء ابوعلی سینا، مفاتیح العلومخوارزمی، جامع العلوم فخر رازی، نفایس الفنون آملی، مفتاح العلوم سکاکی، بحارالانوار علامه مجلسی، سفینه البحار، دایره المعارف الاسلامیه ایران از عبدالعزیز، لغتنامه دهخدا، دایرهالمعارف اعلمی، دایرهالمعارف الاسلامیه الشیعیه زیر نظر سید حسن امین، دایرهالمعارف الاسلامیه ترجمه عربی از متن انگلیسی، دایرهالمعارف دکتر محمود مصاحب، دایرهالمعارف تشیع، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، فرهنگ زندگینامهها و …
ما در این مقاله شخصیتحضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) را از نظر این کتابها بطور اجمال بررسی میکنیم.
۱. دایرهالمعارف تشیع، ج ۲، ص۳۶۳: این کتاب مقالهای در سه ستون یک صفحه و نیم را به معرفی امام هفتم(ع) اختصاص داده است. این مقاله از نظر محتوی بسیارخوب و دقیق است اما از جهت منبع بسیار محدود بوده و تنها از سه منبع شیعی (بحارالانوار، اعیانالشیعه، ارشاد) و سه منبع اهل سنت (کامل، تاریخ بغداد، سیر اعلام النبلاء) استفاده کرده است و تولد امام را در یکشنبه هفتم صفر ۱۲۸یا۱۲۹ دانسته و میگوید در سال ۱۴۸ به امامت رسید و در سال۱۸۳ وفات یافت.
نویسنده توضیح داده است که امام به جهت کثرت زهد و عبادت به «عبد صالح» و به جهت حلم و فروخوردن خشم و صبر بر مشکلات و آلام زمانه مشهور به «کاظم» گردید. امام قدی متوسط و رنگی سبزه سیر و محاسنی انبوه داشت. پس از بیان ملاقات هارون با امام و پیشنهاد ارجاع فدک از کلام امام علیهالسلام نتیجه خوبی گرفتهاست و آن اینکه مقصود امام(ع) این بود که خلافت و اداره سراسر کشور حق من است. علوشان و مکارم اخلاق امام توضیح داده شده و آمده است:
حضرتش در علم و حلم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگیضرب المثل بود، بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت میفرمود. شبها بطور ناشناس در کوچههای مدینه میگشت و به مستمندان کمک میکرد. مبلغ دویست، سیصد و چهار صد دینار در کیسهها میگذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت میکرد. صرار (کیسهها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگربه کسی صرهای میرسید بینیاز میگشت. معذلک در اطاقی که نماز میگزارد جز بوریا ومصحف و شمشیر چیزی نبود.
۲. بستان السیاحه از حاج زینالعابدین شیروانی ص ۵۴۸: این کتاب که دایرهالمعارفی از علوم و اعلام اسلامی است، زندگانی امام هفتم علیهالسلام را به همان سبک متعارف بیان کرده است. در صفحه ۵۹۲ بحث جالبی درباره جعفر برمکی آورده و میگوید: «خاندان برمکی مجوسی بوده و بعد مسلمان شدند. عارفی گوید: باعث انقراض آلبرمک عباسه نبود، بلکه چون یحیی بر هلاک «انسان کامل» اقدام نمود، دید آنچه آلبرمک عباسه آنچه کشید، زیرا که بر ارباب هوش پوشیده نیست که از بدو عالم تا انقراض بنیآدم، باری تعالی چنین مقرر نموده و بر این نمط مقدر فرموده که چون انقراض خواهد سپری جوید صاحب آن دولت با انسان کامل طریقه ستیزه پوید، زیرا کههیچ دولتی منقرض نگردید و آفتاب اقبال هیچ ذیشوکتی بمغرب زوال نرسیده مگر آنکه آن صاحب دولت یکی از نفوس زکیّه را به قتل آورده و یا آنکه به اخراج و اهانت اوامر کرده یا آنکه بر قتل و اذیت او راضی بوده.
چون خدا خواهد که پرده کس درد
میلش اندر طعنه پاکان برد
هیچ قومی هلاک نشده مگر آنکه در افکار انبیاء و اولیاء دم زده، هیچ شخصی خسرالدنیا و الاخره نگشته مگر آنکه تخم عداوت اولیاء در زمین دل خود کشته.
تا دل مرد ندا نامد بدرد
هیچ قومی را خدا رسوا نکرد»
سپس چندین سلسله ازحکومتها را ذکر کرده که بر اثر اذیت انسان کامل نابودگشتهاند.
۳. الاعلام زرکلی ج۷، ص ۷۲۱: این کتاب کمتر از یک ستون را به معرفی امام هفتم(ع) اختصاص داده و به علم و عبادت امام اشاره کرده است اما سخنی از احادیث فراوان امام(ع) عنوان نکرده است. یکی از اشکالات اساسی بحث این کتاب آن است که برای معرفی امام هفتم(ع) از منابع شیعی استفاده نکرده است.
۴. تاریخ الاسلام ذهبی ج ۱۲، ص ۱۱: تنها یک سطر به اماماختصاص داده و وفات امامرا در سال۱۸۳ میداند.
۵. تاریخ بغداد ج۱۳، ص۲۷، ش۶۹۸۷: مولف این کتاب با آنکه از اهل سنت است، فصل مفصلی درباره امام هفتم(ع) بیان کرده، عبارتها و سجدههای طولانی امام و نیز انفاق و صدقات آن حضرت را بخوبی بیان کرده است. در صفحه ۳۱ گوید:
مدتی که امامنزد سندی شاهک محبوس بود خواهر سندی درخواست کرد که متولی حبس امام باشد، وچون زن متدینی بود در زندان امام را خدمت مینمود.
۶. یکی از مهمترین دایرهالمعارفهای علوم شیعه «بحارالانوار» است که تقریبا همه موضوعات و مدخلهای علوم مختلف شیعی را بحث کرده است. این کتاب بزرگترین دایرهالمعارف در نوع خود به شمار میرود. جلد ۴۸ این کتاب به امام کاظم(ع) اختصاصدارد. این کتاب دارای دوازده باب و ۲۹۰ صفحه است که تاریخ و احوال امام را به طور مفصل بیان کرده است. در پایان این کتاب مصحح محترم آن سه باب درباره برادران و خواهران امام و فرزندان و حرم مطهر کاظمین (علیهماالسلام) آورده است. ضمنا ص ۲۹۰ این کتاب به حضرت ستی فاطمه معصومه (علیها السلام) اختصاص دارد.
۷. سفینهالبحار ج۷، ص ۴۶۰ ذیل ماده «و س ی» شرح حال امام هفتمعلیهالسلام را ذکر کرده است. آنچه به عنوان زندگی و شرح مکارم اخلاق امام اینجا ذکر شده است همه را از بحارالانوار نقل نموده و تنها چیزی که افزون بر آن دارد این است که سبب شهادت امام(ع) را از کتاب «الدارالنظیم» نقل کرده و گوید: یحیی بن خالد خرما و ریحان مسموم را به امام خورانید، ضمنا شرح حال شاهچراغ احمد بن موسی و حسین بن موسی بن جعفر(ع) را از کتاب «شدالازار» نقل کرده است.
۸. لغتنامه دهخدا، جزوه اول حرف کاف جلد ۳۴ از تجلید ۵۰ جلدی ص ۲۰۴: هفت ستون درباره امام هفتم علیهالسلام دارد. در این کتاب پس از نقل عبارت مفصلی از «حبیبالسیر» گوید: «در تاریخ گزیده مسطور است که به عقیده بعضی از شیعه سرب در حلقوم آن امام معصوم ریختند و بدست بیشرمی رشته عمر عزیزش را بگسیختند». وچند حکایت نیز که بیانکننده فضایل آن حضرت است نقل نموده است.
۹. دایرهالمعارف القرن العشرین از محمد فرید وجدی، ج ۸، ص۱۳۹ ذیل ماده کاظم: کلمات خطیب بغدادی را از تاریخ بغداد و مروجالذهب مسعودی درباره اخلاق و سخاوت امام نقل کرده است. پس از آن خوابی را نقل میکند که امام(ع) دعای نجات از زندان را از پیامبر فرا گرفت. سپس گوید احادیث و سخنان زیادی از این امامنقل شده است. قبر امام در بغداد مشهور و حرم بزرگی داشته که مورد توجه و زیارت مردم است.
۱۰. اعیان الشیعه، ج۲، ص۵: این کتاب که دایرهالمعارف اعلام شیعه است بحث خوب و جامعی درباره امام هفتم علیهالسلام دارد. در این کتاب پس از بیان شرح امام و القاب و کنیههای حضرت و نام فرزندان امام، اخلاق حسنه امام و مناقب و فضایل او را ذکر کرده و نمونههایی از علم، حلم، تواضع، مکارم اخلاق، شدت ترس ازخدا، کرم، سخاوت، و زیاد صدقه دادن این امام را به همراه نمونههای تاریخی بیانکرده است.
اخبار و برخوردهای امام با هارونالرشید و نیز توضیح مفصل کیفیت شهادت امام از دیگر بحثهای این کتاب است. همچنانکه در این کتاب کلمات قصار امام و تعدادی ازحکمتها و پندهای آن حضرت بیان شده است.
ضمنا جالب توجه است که بدانیم امروزه لقب «بابالحوائج» از لقبهای خود امام هفتم(ع) به شمار میرود ولی آنگونه که از کلام سید محسن امین در این کتاب به دست میآید لقب «بابالحوائج» نام مکان قبر امام علیهالسلام است؛ زیرا امام را در مکانی دفن کردند که به بابالتبن شهرت داشت، ولی پس از دفن امام در آن مکان چون مردم حاجتهای خود را نزد آن قبر مطهر برآورده مییافتند آن مکان بابالتبن را باب الحوائج لقب دادند.
در پایان باز ذکر این نکته لازم است که شرح حال امام(ع) در کتابهای زیادی چون «تاریخ ابن خلدون»، «البدایه و النهایه»، «میزان الاعتدال» و… آمده است که اینها را نمیتوان داخل عنوان دایرهالمعارف نمود و لذا چون از عنوان مقاله خارج بودند به ذکر آنها نپرداختیم. از طرف دیگر اکثر کتابهایی که قبلا اشاره شد و نام دایرهالمعارف بر آنها صدق مینمود یا اصلا شرح حال امام هفتم(ع) را ندارند و یا آنکه چون هنوز آنها تکمیلنشدهاند به این بحث نپرداختهاند.
لازم به ذکر است که بعضی از این دایرهالمعارفها اصلا به بخش اعلام نپرداختهاند مثل دایرهالمعارف سید حسن امینی و بعضی از آنها هنوز کامل نشده و لذا مدخلی درباره امام هفتم(ع) ندارند چون سه کتاب اخیر، و بعضی از آنها تنها به مباحث علوم پرداخته یا توجهی به امامان شیعه و مذهب اهل بیت (علیهم السلام) ننمودهاند مثل دایرهالمعارف الاسلامیه. ضمنا بعضی از کتابهایی که در این مقاله عنوان شدهاند طبق بعضی از تحریفها میتوان آنها را دایرهالمعارف نامید و اطلاق دایرهالمعارف بر آنها مورد اتفاق نیست.